کلمه معماري معاني گوناگوني دارد. معماري هم علم است، هم هنر، يک فرايند يا يک نتيجه، يک ايده و يک واقعيت. مردم اغلب کلمات معماري و طراحي را به جاي هم به کار مي برند، در حالي که معماري تعاريف گسترده اي دارد.
معماري، هنر علمي ساخت ساختار ايده هايي است که مطرح شده است. معماري غلبه تصور و تخيل بشر بر روي مواد و مصالح، روش ها و افراد مي باشد تا بشر بتواند زمين را در تصاحب خود درآورد
معماري يک هنر اجتماعي است. معماران گاه بناهايي را با ايدههاي شخصي طراحي ميکنند و حتي ميسازند، ولي بيشتر ساختمانها با توجه به نيازهاي اجتماعي طراحي ميشوند. معمولاً از معماران انتظار ميرود که يک ساختمان مشخص را در يک مکان مشخص طراحي کنند. در روند ساخت يک ساختمان افراد زيادي درگير ميشوند؛ به مقدار زيادي سرمايه و منابع و به تخصصهاي ديگري به جز معمار نياز است. همچنين قوانين و آييننامههاي ساختماني، تصميمگيريهاي معمار را محدود ميکنند.
در طراحي يک ساختمان معمار تصميمگيرنده? نهايي است؛ ولي خواست جامعه، قوانين و درخواستهاي کارفرما بر تصميمهاي او اثر ميگذارد. اتفاقي مشابه نيز در مورد ظاهر و نماي ساختمانها ميافتد. حتي امروزه که از تجربههاي جديد و ناآشناي ظاهري استقبال ميشود، در بسياري از شهرها بهويژه شهرهاي تاريخي مقرراتي وجود دارد تا ساختمانهاي جديد در قالب شهري جا بيفتند و از يک زبان مشترک ظاهري پيروي کنند.
گرچه محدوديتهايي که توسط عوامل بيروني بر تصميمگيري معمار اثر ميگذارد در ميان بيشتر معماران، يک واقعيت پذيرفته شدهاست؛ ولي در تاريخ معمارهاي مهم و معروفي نيز وجود داشتهاند که بر روي کاغذ و بدون توجه به نيازهاي جامعه يا حتي قوانين فيزيک، کار کردهاند؛ مانند جيواني باتيستا پيرانسي و آنتونيو سنت-اليا. اين نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذي ناميده ميشوند.
با اين همه نبايد خواست اجتماع را به ديده? يک مانع در برابر اهداف هنرمندانه? معمار نگريست. بيشتر معمارها به اين درخواستها به عنوان شرايط طبيعي يک مسير هنري نگاه ميکنند.
معماري به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بودهاست. بيشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماري هر دوي اينها است، اما (چه ميزان هنر) و (چه ميزان علم) يا برتري يک عامل بر ديگري در طول زمان بر حسب وضعيتهاي مختلف، متفاوت بودهاست. اين موضوع بحثي هميشگي است که اغلب تضادها و ستيزهاي سختي را در ميان معماران به همراه داشتهاست. معماران متمايل به (فرم) و (جاذبه? بصري) اغلب معماري را براي خود مطالبه ميکنند. در حالي که معماران متمايل به (برنامهريزي)، (سير از سؤال به جواب)، (موضوعات اجتماعي) يا (معماري خورشيدي) اغلب در برابر گروه فرمگرا، موضعي دفاعي پيش ميگيرند. براي درک توده و حجم معماري، بايد گفت هنر از علم لطيفتر است. بدون تأمل و تفکر در تأثيرات هنر، که بسيار گسترده و نامحسوس است، عموماً نميتوان تأثيرات بيواسطه و محسوس علم را بر زندگي خود دريافت کرد. علاوه بر اين، عموماً در تعريف هنر ميان افراد جامعه توافق نظري مشاهده نميشود، در صورتي که در پذيرش و تصديق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.
همانگونه که معماري رابطهاي مشخص با هنرهاي زيبا دارد، رابطه? مشخصي هم با مهندسي دارد. معمار ميتواند نقش يک مهندس را بازي کند اما نبايد فراموش شود که هر يک از اين دو حرفه، تعريف مشخصي دارند. بيشتر ساختمانهاي تاريخي که مورد تحسين واقع شدهاند، به دست اشخاصي ساختهشدهاند که هم معمار و هم مهندس بودهاند. هر بنا نياز به پيشبينيهاي تکنيکي دارد که کار مهندس است. در حالي که معمار علاوه بر ديدن اين نيازها، بايد فراتر رود و معنا، حس يا ايدهاي را منتقل کند. براي مثال يک بناي مذهبي مثل کليسا بايد بيانکننده? يک نظم کيهاني، منتقلکننده? احساس ايثار و حتي آموزشدهنده? ايمان و فلسفه? مذهبي از لابلاي ريختها و تزئينات باشد. يک ساختمان حکومتي هم بايد داراي شخصيت خاص باشد و بازديدکنندگان (يا شهروندان) را به يک رفتار مورد انتظار وادارد. خانهها بايد عملکرد ايمن و شخصيتي گرم و خانگي داشته باشند. اين اهداف و سياستها توسط فرهنگ يا حتي خود شخص سازنده تعريف ميشود و در حوزه? کاري معمار (و نه مهندس) قرار دارد.
برخي معماران بارها عنوان کردهاند که يک بناي کارکردي و ايستا ذاتاً زيبا و مطلوب است و معماري بايد تنها به عنوان شاخهاي از مهندسي شناخته شود. با اين همه اين ديدگاه، منتقدان بسياري دارد و بناهاي کمي واقعاً با در نظر داشتن اين تئوري، طراحي و ساخته ميشوند.
نقش معمار
هنگامي که ساختمان ها طراحي شده، ساخته مي شوند و يا بازسازي مي شوند، طراحان کليدي را به عنوان “معماران” معرفي مي کنيم و به آنها طيف گسترده اي از مسئوليت ها مي دهيم. يک معمار طرح هاي اوليه ساختمان را آماده کرده، نماي بيروني و دروني آن را نشان مي دهد و با مشتري ها در مورد اين طرح ها صحبت مي کند تا به توافق برسند که هر آنچه ارائه شده است با آنچه مشتري مي خواهد، تطابق دارد. طرح ها انتزاعي هستند: آنها بر روي جزئيات مربوط به جنبه هاي خاصي از ساختمان تمرکز کرده و جنبه هاي ديگر را ناديده مي گيرد.
پس از اينکه مشتريان و معماران در مورد طرح هاي انتزاعي به توافق رسيدند، معماران به آماده سازي و پشتيباني از جزئيات بيشتر طرح مي پردازند. اين نقشه ها بسياري از جزئيات ساختمان را توصيف مي کنند، از قبيل لوله کشي ها، مصالح مربوط به نما و سيم کشي.
معمار در موارد نادري جزئيات طرح را در اختيار سازنده قرار مي دهد تا پروژه را مطابق طرح مشخص شده کامل کند. در پروژه هاي مهم تر، معمار همچنان درگير است، به طور منظم امور را بررسي کرده، ممکن است تغييرلتي را پيشنهاد داده يا پيشنهادات را براي تغيير از سازنده و مشتري بپذيرد.
معمار بايد اين اطمينان را به ما بدهد که طرح او نيازهاي مشتري و ويژگي هايي را که قبلاً با هم توافق کرده اند، برآورده کند؛ نيازمندي هاي ايمني و قوانين و ضوابط را رعايت خواهد کرد. يکي از وظايف مهم هنر معماري اين مي باشد که اطمينان حاصل کند که مفاهيم طراحي در طي اجرا و پياده سازي قابل تشخيص هستند.
گاهي اوقات معمار به عنوان يک واسطه بين سازنده و مشتري عمل مي کند. اغلب در مورد اينکه تصميم نهايي را معمار مي گيرد يا ديگران، اختلاف نظر وجود دارد، اما واضح و آشکار است که معمار تصميمات عمده و اصلي را اتخاذ مي کند،
درباره این سایت